نوید مجیدی- روزنامه‌نگار و تحلیلگر از یك‌سال پیش و برای نمونه، از هشت ماه پیش و آن روزی كه غرش توپ‌های ناوهای روسی، علیه ناو بریتانیایی نزدیك‌ شده به شبه‌جزیره كریمه بلند شد، می‌شد حدس زد كه اوكراین، با تحریك غربیان برای كشاندن روسیه به باتلاقِ یك درگیری، در روزگاری نه چندان دور مكان رویارویی میان روسیه و غرب خواهد بود! حدسی كه چندین روز است جامه عمل به ‌خود پوشیده است. ریشه‌های حمله پیش‌بینی‌پذیرِ روسیه به اوكراین را باید در سالیان گذشته و آنچه در سه دهه اخیر بر بخش‌های غربی اتحاد جماهیر شوروی گذشته است جست‌وجو كرد؛ اوكراین یكی از جمهوری‌های ثروتمند از نظر منابع طبیعی و نیروی انسانی در شوروی بود. نگارنده بر این باور است كه خطرِ گسترش ناتو به بخش‌های خاوری اروپا، آن‌ هم تا پشت دیوارهای مرزی روسیه تنها دلیل رخ‌ دادنِ جنگ نیست؛ بلكه دلیل‌های دیگری نیز دارد كه درحد امكان بدان‌ خواهیم پرداخت. از همان فردای فروپاشی شوروی كه غربی‌ها - به سركردگی امریكا - همه توان خود را برای كشاندن كشور نوپای اوكراین به اردوگاه خود و حضور در آنجا به ‌كار گرفتند، سناریوهای بسیاری برای آینده روابط روسیه و غرب تصور می‌شد. همان‌گونه كه اشاره شد، اوكراین دارای منابع طبیعی بسیار غنی است؛ چه از نظر منابع جنگلی و چه از نظر منابع گاز یا فلزاتِ استراتژیك. همین باعث می‌شود تا روس‌ها نه‌تنها با گسترش یك سازمانِ صرفا نظامی (ناتو) در همسایگی خود كه با حضور كشورهای غربی در صنایع، بخش انرژی و معادن اوكراین - كه روزگاری یكی از منابع تامین مالی شوروی بود - و حذف روسیه از سرمایه‌گذاری در آنجا هم نتوانند كنار بیایند و خطری چندجانبه را احساس كنند. در واقع از دیرباز یكی از دلیل‌های علاقه غربی‌ها به بازی با كارتِ اوكراین، بهره‌گیری از منابع انرژی آن كشور و قطع (یا كاهش) وابستگی اروپا به گاز روسیه است؛ موضوعی كه قطعا خوشایند روس‌ها نیست. غربیان و به‌ویژه امریكایی‌ها می‌خواهند با محاصره روس‌ها و محدود كردن بازارهای صادرات انرژی آنان و سرمایه‌گذاری برای استخراج گاز اوكراین، مسیرهای جایگزینی برای انتقال انرژی به اروپا پیدا كرده و نقش روسیه را در این میان كم‌رنگ كنند؛ چالش‌های پدید آمده میان روسیه و اوكراین، برای نمونه در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ یا تسلط روسیه بر كریمه، این‌ مطلب را تایید می‌كند. از آن‌سو، روس‌ها در گذرِ دو دهه اخیر كاملا بر این موضوع آگاه بوده‌اند و استراتژی نظامی كنونی آنان برای پیشرو‌ی برق‌آسا، حلقوی و محاصره سرزمین‌های كلیدی اوكراین نیز در راستای تسلطِ هر چه‌ زودتر بر منابع و ثروت‌های اوكراین - به‌ویژه در بخش‌های خاوری آن - و تاسیسات كلیدی‌ای چون نیروگاه‌های هسته‌ای است تا از حضور امریكا و اروپا در آنها جلوگیری كند و از موضعی بالا در گفت‌وگوهای آینده جهان حاضر باشند. حتی اگر اندیشه احیای شوروی در ذهن پوتین را بپذیریم و حضور در كریمه - برای اهداف آینده - یا جنگ كنونی را گواهی بر آن بگیریم، سوی دیگر داستان را هم نباید از چشم‌مان دور كنیم كه همانا محاصره روس‌ها و تضعیف ابدی آنان از سوی غربی‌هاست؛ دست‌درازی به لانه خرس به‌طور طبیعی واكنش خشم‌آلود او را به ‌همراه خواهد داشت. رشد اقتصادی چین در سالیان اخیر، سبب شده تا ابرقدرت تازه‌ای در پهنه جهانی ظهور كند. اگر چه در سده بیستم و تا پیش از فروپاشی شوروی روابطی نزدیك و همگرایی در بخش‌های قابل ‌توجهی از رویكردهای سیاسی جهان دوقطبی، میان چینی‌ها و روس‌ها وجود داشت كه اسكلت اصلی آن پیوند تاكنون هم حفظ شده، اما ادامه رشدِ كنونی چین و واقعیت‌های جهانِ امروز، سبب می‌شود تا در ادامه كشمكش‌ها و چالش‌هایی در روابط روسیه و چین، ناگزیر باشد. از یك‌سو روس‌ها به ‌دنبال حفظ جایگاه كنونی خود و فراتر از آن، افزایش توان و احیای جایگاه خود در پهنه جهانی‌اند و از سوی دیگر چینی‌ها به ‌دنبال به دست آوردن جایگاهی كه تاكنون صاحب آن نبوده‌‌اند و در سالیان اخیر و با حضور گسترده در همه قاره‌ها در پی آن هستند. از این‌رو عملیات جنگی روسیه در اوكراین -كه آن را ناگزیر می‌دانم و در ادامه سخن آن را نتیجه خواهم گرفت - تلاشی است در راستای حفظ و گسترش جایگاه آنان به عنوان مهره‌ای تاثیرگذار در تصمیم‌گیری‌های جهانی. روس‌ها با این‌ كار، به ‌نوعی نه تنها به چینی‌ها كه به‌ باور من به برخی همسایگان‌شان از جمله تركیه كه درپی سیاست احیای عثمانی‌ است نیز هشداری جدی دادند تا در سیاست‌ خود تجدیدنظر كنند. اما روس‌ها در كنار علاقه‌مندی به حفظ جایگاه خود، در پی همكاری و همراهی با شركای قدیم و تازه خود نیز هستند؛ آنها با برگزاری رزمایش‌های دریایی مشترك با ایران، هند و چین، در تلاشند تا ضمن تثبیت خود به عنوان یك قدرت بزرگ و حتی ارتقای آن؛ با بهره‌گیری از تضعیف موقعیت امریكا یا خلأ حضورش در منطقه، ائتلاف‌‌شان با متحدان خویش را محكم‌تر و حضور غربی‌ها از خلیج فارس تا اقیانوس هند را محدود كنند تا از جبهه باختری خود هم تاحدی مطمئن شوند. روس‌ها به‌ خوبی متوجه حضور طالبان، به عنوان یكی از سوپاپ‌های امریكایی در همسایگی جنوبی خود بوده‌اند و هستند و حضور آنان را به عنوان عاملی برای نفوذ در جبهه میان خود و متحد چینی‌ می‌دانند. به‌ همین دلیل در آغاز روی كار آمدن طالبان، با برگزاری رزمایش مشترك با تاجیكستان به افزایش توانمندسازی آن كشور در نوار مرزی با افغانستان همت كردند. ادبیات غنی روسیه و آثار نویسندگانی چون سولژنیتسین، تولستوی و داستایفسكی سرشار است از نمونه‌های میهن‌پرستی و ملی‌گرایی روسی كه نشان می‌دهد این‌گونه حس‌ها در حافظه تاریخی مردم روسیه حضور دارد. از این منظر، تلاش غربی‌ها و نهادهای گلوبالیست كه در پی یكدست‌سازی فرهنگ و تحمیل ارزش‌ها به جامعه جهانی است و درپی نفوذ بیشتر در جامعه روسی - از جمله با نزدیكی به مرزهای روسیه - است، به مذاق آنان خوش نمی‌آید و این حق طبیعی‌شان است كه از پیشروی نظامی و فرهنگی به سوی خود خشمگین باشند. از دید نگارنده، غرب با رویكردهای تحریك‌‌آمیز و پیشروی تا پشت دیوار روسیه در هر دو بُعد نظامی و فرهنگی (از حضور طالبان تا حضور در مرز اوكراین) چاره‌ای جز حمله نظامی برای روس‌ها كشور باقی نگذاشت. در اینكه جنگ در هر نقطه از جهان، پدیده‌ای شوم و غیر اخلاقی‌ است و قربانیان اصلی آن مردم عادی‌اند، شكی نیست. اما گاه شما وادار به این‌ كار می‌شوید؛ روسیه وارد جنگی شده كه غرب برایش تدارك دیده‌ است. روس‌ها در طول این سال‌ها كاملا بر این مساله آگاه بوده‌اند و اكنون گزینه دیگری نداشته‌اند. بنابراین در تلاش هستند تا در كوتاه‌ترین زمان جنگ را پایان دهند و در باتلاقِ جنگ فرسایشی گرفتار نشوند، زیرا فرسایشی شدن جنگ به‌سود غربی‌ها و به زیان روس‌هاست. جنگ اوكراین بر آینده جهان تاثیر قابل ‌توجه خواهد داشت و در زمانه پساكرونا، آرایش یارگیری‌ها در غرب و شرق را دگرگون خواهد كرد. تغییرات مرزهای ژئوپلیتیك برخی كشورها از جمله پیامدهای این جنگ است. چنین به ‌نظر می‌رسد كه غرب چاره‌ای جز پذیرش بخش مهمی از درخواست‌های روسیه را ندارد و جایگاه روس‌ها در آرایش نوینِ هژمونی جهانی را بپذیرد، اما اكنون كه روسیه درگیر جنگ است و شاید همین موضوع، ابزار فشاری بر روس‌هاست تا در روند توافق مانع نشوند، این گمان می‌رود كه احتمالا فرصت مناسبی برای توافق و همكاری دوسویه (تعامل) میان ایران و غرب فراهم آمده باشد و كمی از سرسختی آنان در فشار بر ایران را كم كند. پس باید از این فرصت برای تامینِ هر چه بیشترِ منافع ملی ایران بهره‌برداری كنیم.